آمریکا و دیگر قدرت های غربی نباید فریب بخورند. جامعه ی بین المللی باید هوشیار بماند و رهبران رژیم را نسبت به اقدامات خود پاسخگو بداند، نه اینکه تحت تأثیر حرکات پوچ یا مانورهای بی معنی آنها قرار گیرد.
آنچه در این پادکست صوتی میشنوید برگردان فارسی یادداشت مرجان کیپور در نشریه آمریکایی نیوزویک است که هفته گذشته در وبسایت این نشریه منتشر شده است.
ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور تازه وارد جمهوری اسلامی ممکن است در صد روز اول کاری خود با نمایشی متفاوت، ساختار رؤسای جمهوری پیش از خود را بشکند و خود را متفاوت نشان دهد. اما اشتباه نکنید-هر چند شاید در ظاهر کمتر ترسناک باشد اما هنوز وحشتناک است ؛ هیچ کس نباید فریب بخورد.
حسن روحانی را هنگامی که در سال ۲۰۱۳ تازه انتخاب شد و به عنوان رئیس جمهور جدید نظام پا به عرصه بین المللی گذاشت به یاد بیاورید. شهرت او مقدّم بر خود او بود. امیدها زیاد بود. وی که توسط رسانه ها به عنوان فردی ((جذاب))، ((اصلاح طلب)) و ((میانه رو)) بسته بندی و معرفی شده بود، نمایانگر جدایی آشکار از شخصیت کارتونی قبل از خود- محمود احمدی نژاد- بود.
وعده های غیرواقعی إصلاحات از جانب او، عناوین خبری رسانهها و میزهای سیاست خارجی را پر کرده بود.
این اعتدال خیالی، راه را برای غرب هموار کرد تا به دنبال یک رابطه ی جدید ((دیپلماتیک)) با رژیمی باشد که به طور مداوم و بی هیچ پشیمانی، خواستار مرگِ آمریکا یا آنگونه که خودشان میگویند ((شیطان بزرگ)) بود. روحانی و محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ی وی، یک به اصطلاح چرب زبانی را هبری کردند که با خوش بینی واهی تیم اوباما-کری همراه بود. این امر، آزمایش بزرگ برنامه ی جامع اقدام مشترک (برجام) را تسریع کرد – توافقی که برنامه ی غنی سازی هسته ای رژیم را کند کرد اما هرگز آن را متوقف ننمود و هیچ گونه اصلاحات اقتصادی و اجتماعی معناداری را برای مردم ایران به ارمغان نیاورد.
۹ سال بعد، ابراهیم رئیسی ۱۰۰ روز اول تصدی خود را در همین نقش، اما با لحنی بسیار متفاوت آغاز کرد. او شخصیتی بی پروا و بی محابا را به عرصه ی ریاست جمهوری می آورد. رئیسی که به دلیل رزومه ی چند دهه ای خود که مملو از حکم اعدام و سرکوب است به عنوان ((قصاب تهران)) توصیف می شود، از هاله ی ترسناک خود لذت می برد.
ظاهراً رئیسی هیچ برنامه ای برای ((چرب زبانی)) به سبک روجانی و تیمش ندارد. در عوض، رژیم، لحن عاری از کرنش و در عین حال جنگ طلبانه را به نمایش می گذارد و انتظارات را در جبهه های داخلی و بین المللی کاهش می دهد.
ترس از آنچه در پیش است، می تواند جامعه ی بین المللی را به سمت تعجیل در توافق ها و سیاست های مخوف با این مدیر جدید سوق دهد، زیرا آنها می ترسند روزنه برای نتایج بهتر و جبهه ی داخلی بسته شود. به نظر می رسد حاکمیتِ ترس و ناامیدی به ادامه ی ناآرامی ها منجر می شود. این یک اشتباه غم انگیز خواهد بود که فقط دست قصاب تهران را باز تر و تقویت می کند.
به نظر می رسد رئیسی برای چالش های بی شماری که با آن روبرو خواهد بود آمادگی کافی را ندارد. او را جنایتکار جنگی می نامند و بسیاری اشاره کردند که او و تیمش، نه به عنوان دیپلمات عالی رتبع، بلکه باید به عنوان مرتکبین جنایت علیه بشریت شناخته شوند. کار به عنوان قاضی اعدام در سیستم قضایی ایران، رئیسی را به تجربه ی مدیریتی یا مهارت های حکمرانی مجهز نکرده است. و با این حال، او در حالی وارد کاخ ریاست جمهوری می شود که کشور دچار یک سری فجایع پیچیده و درهم تنیده شده است که باعث مرگ و میر طیف گستردهای از مخالفان و انسانهای بی گناه شده است.
در منطقه ی خوزستان، غنی ترین منطقه ی نفتی کشور، سیاست های غفلت آمیز آب به یک بحران تبدیل شده است. خانواده های معمولی مجبور شده اند در غیربهداشتی ترین شرایط زندگی کنند. شهروندان تشنه ای که از مقامات محلی خواستار آب و جایگزین های بهتر هستند با دستبند و گلوله مواجه می شوند. آثار آلودگی و سوء مدیریت آب، طولانی مدت خواهد بود و به نظر می رسد رئیسی، هیچ گونه تخصص یا ظرفیتی برای ارائه ی راه حل های سازنده ندارد.
علاوه بر بحران آب، ایران از تأثیر مخرّب همه گیری ویروس کرونا در حال ویرانی است. کشور از میزان بالای ابتلا، بستری شدن در بیمارستان و مرگ و میر گسترده رنج می برد. متأسفانه رهبران رژیم، غرور را بر منافع عمومی مقدّم دانسته و واردات واکسن از کشورهای غربی را رد می کنند. وضعیت در مراکز شهری وخیم است اما در مناطق کمتر توسعه یافته ی کشور، مانند منطقه ی سیستان و بلوچستان در مرز پاکستان، بسیار ناامیدکننده است. در چنین مناطقی، ساکنینی که قبلاً با آلودگی محیط زیست، طوفان شن و بیماری ریوی دست و پنجه نرم می کردند، حتی کمترین آمادگی را برای مقابله با این ویروس ندارند. آنها از زیرساخت های ناکافیِ مراقبت های بهداشتی، امکانات کم و متخصصان پزشکی برای رسیدگی به آثار جمعی همه گیری رنج می برند.
فراتر از فاجعه ی بهداشتی، کشور در شرایط اضطراری اقتصادی گرفتار شده است. این امر با چندین دهه سوء مدیریت، فساد و هدایت مقادیر هنگفت منابع به سازمان های تروریستی ایجاد شده است. این بحران باعث ناآرامی های اجتماعی، اعتصابات و اعتراضات گسترده شده است. متأسفانه، این وضعیت گواه آن است که کسری بودجه، افزایش تورم و افزایش نرخ فقر کاهش نمی یابد. رژیم اسلامی نتوانسته است آشفتگی اقتصادی کشور و آثار ثانویه ی غم انگیز ناشی از آن مانند کار کودکان، اعتیاد به مواد مخدر و فحشا را کاهش دهد.
در کنار این بلایای زیست محیطی، بهداشتی و اقتصادی، ایران همچنان کشوری است که در آن نقض حقوق بشر، یک هنجار است و نه یک استثنا. چنین داستان هایی به ندرت در رسانه های غربی جلب توجه می کنند، حتی تلاش برای ربودن یک شهروند ایرانی از شهر نیویورک نیز یک داستان زودگذر بود. تعداد کمی از روزنامه نگاران حتی به ادامه ی بازداشت برادران کشتی گیر اعدام شده، جاویدنام نوید افکاری، توسط رژیم اشاره کردند. با این حال، وضعیت وخیم و بدتر است. در هفته های اخیر، شاهد بازداشت فاطمه سپهری، معترض زن و دستگیری های دسته جمعی مادران داغدار معترضانی بودیم که توسط نیروهای حکومتی کشته شدند. با این حال این تنها نمونه ی کوچکی از این داستان است. این امر در پشت پرده ای از سرکوب مداوم از جمله سرکوب بی رحمانه ی مخالفان، سرکوب و زندانی شدن بهائیان، مسیحیان و اقلیت های مذهبی در کنار اعدام های اقلیت های قومی اتفاق می افتد.
شرایطی که رئیسی به ارث برده است آنقدر وخیم است که در ۱۰۰ روز اول تصدی خود، ممکن است موفقیت هایی کسب کند یا حداقل راهی برای پیشرفت ارائه دهد. تحلیلگران پیش بینی می کنند که ممکن است رئیسی به عنوان استراتژی دوگانه برای تحریک اقتصاد، وارد تجارت با روسیه و چین شود. تظاهر به پیشرفت، هر چند ناچیز، احتمالاً از سوی تندروها به عنوان موفقیت مطرح می شود و برای به دست آوردن اهرمی علیه منافع غرب در ورود مجدد به توافق هسته ای مورد استفاده قرار می گیرد.
با توجه به وضعیت وخیم و آگاهی از سابقه ی دهشتناک حقوق بشری رئیسی، منطقی به نظر می رسد که پیش بینی کنیم از این پس، شاهد تشدید خشونت علیه غیرنظامیان و مخالفان خواهیم بود. رئیسی نیز مانند دیگر حاکمان خودکامه، به احتمال زیاد از رعب و وحشت به عنوان ابزاری برای سرکوب استفاده خواهد کرد. با این حال، در مورد رئیسی، او ممکن است با استفاده از روانشناسی معکوس، در همین اولین روزهای کاری خود، از سِمَتِ پیشین خود یعنی قصابِ تهران موقتا صرف نظر کند ؛ یعنی هر گونه اعتدال و رحمت از طرف او می تواند به او و افراطی های اطرافش اجازه دهد تا سیاست های خود را به عنوان یک مارک جدید ((محافظه کاری مهربان)) در نظر بگیرند.
آمریکا و دیگر قدرت های غربی نباید فریب بخورند. جامعه ی بین المللی باید هوشیار بماند و حتی در صورت عدم وجود جایگزین های مناسب، رهبران رژیم را نسبت به اقدامات خود پاسخگو بداند نه اینکه تحت تأثیر حرکات پوچ یا مانورهای بی معنی آنها قرار گیرد. ادامه ی فشار بر رژیم نه تنها یک اصل در مورد منافع ایالات متحده و ارزش های منطقه به شمار می رود بلکه می تواند امید را به مردم ایران القا کند. مردمی که ده ها سال است از ظلم و ستم می برند. بگذارید اکنون تمام شود.