شکست همه سفرهای بینقشه از انقلاب کبیر فرانسه گرفته تا استقرار نظام کاسترویی در کوبا، نخست ناشی از نادانی سیاسی ناخدایان آن سفرهاست، که همواره تخیلات خود را بر واقعیت رجحان میدادند.
طراحان مشروطه ایرانی، شاید بهطور غریزی سرچشمه الهام خود را در فرهنگ خسروانی خود یافتند. برای آنان ایران یک کاغذ سفید نبود – واقعیتی زنده بود که مانند هر واقعیت زنده دارای تضادها و تناقضهای گوناگون است. هدف مشروطه بازتعریف نیروها و ساختوسازهایی بودند که ایران را تشکیل میدادند – بازتعریف آن در خدمت انسان ایرانی.
در سال ۱۳۵۷ محمدرضا شاه تاکید کرد که شاه ایران نمیتواند یک دیکتاتور انقلابی باشد و برای حفظ قدرت باز به گفته لنین و خمینی، هر کاری را «که لازم باشد» انجام دهد – هر کاری یعنی اعدامهای دستهجمعی و مجمعالجزایری از، فراری دادن میلیونها شهروند از میهن خودشان و تحمیل یکصدایی موردعلاقه انقلابیون مترقی.
تحلیلی به قلمِ امیر طاهری، روزنامه نگار و تحلیلگر ارشد بین المللی در ایندیپندنت فارسی
#امیر_طاهری
#تحلیل_سیاسی
#ایران_معبد_ماست
@Unikador